بخوانیم و بیندیشیم
با دیگران بخند ، نه بر دیگران .
اگر به فردا غرّه باشی امروز شکست می خوری .
گریه هم دل خوش می خواهد .
آنکه به فکر فردا نیست ، بر غم فردا دچار می شود .
هر کس دنبال محال برود ، از ممکن هم محروم می شود .
زبان انسان ماری است که پیکر خودش را می گزد .
در خانواده ، سعادت را پدر به وجود می آورد و مادر آن را حفظ می کند .
سکوت چنان موضوع جالبی است که ساعتها می توان در موردش حرف زد.
سکوت حصاری است که دور حکمت کشیده اند .
حقیقت واقعی در سکوت نهفته است .
انسان وقتی در کار سیاست آسان فریب می خورد که تصور کند
دیگران را فریب داده است .
سکوت هرگز اشتباه نمی کند .
سخن گفتن یک احتیاج است ولی گوش دادن یک هنر است .
با خوردن حرف ، هیچ کس سوء هاضمه نمی گیرد .
علت اینکه زنبورها وزوز می کنند ، این است که بلد نیستند حرف بزنند .
هر کس آنچه را دلش خواست بگوید ، آنچه را که دلش نمی خواهد می شنود .
درست حرف بزن ، یا عاقلانه سکوت کن .
با طلا باید نوشت
نا امیدی ، نخستین گامی است که شخص به سوی گور بر می دارد . (ناپلئون)
نابغه کسی است که پیوسته ، افکارش را از قوه ، به فعل در آورد . (بالزاک)
نادانی ، دوام پیدا نمی کند مگر تفرقه کلمه پیدا شود . (سید جمال الدین اسد آبادی)
نزدیکترین چیزها مرگ ، و دورترین چیزها آرزو است . (سقراط)
نداشتن تحمل و شکیبایی در چیزهای کوچک ، نقشه های بزرگ را به هم می زند و عقیم میسازد (مونتسکیو)
مطالب از مجله راه راستان
http://tavasol.ir/mandani1.htm
بعضی مواقع آنقدر در منگنه گیر میکرد که براحتی می شد فهمیدکه حرفهایش مصلحتی واز روی اجبار است.او کارشناس برجسته ای بود که از یکی از دانشگاههای معتبر دنیا در رشته مهندسی صنایع دکترا گرفته ومدتها بعنوان رئیس قسمت سازمانی وبهره وری یک سازمان بین المللی کار کرده بود.من واو با هم رفیق بودیم.البته با ممصادیق بیشتردوست بود!؟همیشه در جلسات بعد از مدیران صحبت میکرد ومعمولاً به هیچ نظر ارائه شده ای نه نمی گفت!خیلی در احوالات او دقت کرده بودم معمولاً هرچه را که مدیران می گفتند توجیه علمی قوی برای آن از قبل آماده داشت.در فاصله چند ماه راجع به یک موضوع واحد دوجور نظریه کاملاً مخالف را در جلسه مدیران ارشد مطرح ودفاع کرده بود بهمین خاطر یکی از مدیران قسمت میگفت واقعاً باید اسم این آقا را (نه بله!)بگذارند.راستی این چه فرهنگی است که ما سفت به آن چسبیده ایم؟قبول میکنید این ((در رو ماندن))یک ضعف فرهنگی است که همراه صفات فردی به سازمان سرایت کرده و تبدیل به فرهنگ سازمانی سازمانهای ماشده است.ایضاً روحیه تعارف بیش از حد کردن ،که روحیه مسری در بین ما ایرانیها ست؟!بیائید کمتر تعارف کنیم ودر مقابل حرفهای ناحساب شجاعانه نه بگوئیم!فرهنگ ما مملو از نه گفتن به ناراستان است.
بادوستم ممصادیق نشسته بودیم راجع به آسمون وریسمون میگفتیم ومی بافتیم که ییهو یادم اوفتاد به اون که یک آدم خیالی است وتو یکی از این شرکتهائی که من کار میکنم مدیریت میکنه پیشنهادی بدم . وقتی پیشنهاد منو شنید برقی درنگاهش درخشید ودیدم که قند تو دلش آب شد . چون ممصادیق هم امسال ازشهرما کاندید شده بهش گفتم : بیا بریم تویکی از این سایتهائی که وبلاگ میدن یه وبلاگ بزنیم تو برای خودت تبلیغ کن من هم از بیکاری درمیام وسرگرم می شیم.یه ذره فکر کرد بعد طبق عادت بدون تشکر بلند شد ورفت تو میهن بلاگ یه وبلاگی درست کردبا نام ممصادیق وپیوست به دامنه دات کام.من هم چون توفارسی بلاگ یه وبلاگ دیگه داشتم زدم تو گوش نه بله! واومدم به فارسی بلاگ. ولی چرا این وبلاگ رو با این اسم راه انداختم سعی میکنم یه مقدار توضیح بدم : بچه! تا من دارم به بازدید کننده ها توضیح میدم بدو آتیش بانداز تو سماور یه ذره هم یخ بانداز تو آب بیار برای غضنفر که حسابی تشنه شه ! حالا دیگه آب و بذار برو دنبال کارت !از اینجا ببعد هم حرفا جدی شده وتو میتونی بری برسی به کلاس موسیقیت!بله داشتم میگفتم : منظورم از (( نه بله!)) اینه که : روابط ما با مردم وعامه ها خیلی مهمه واگه این روابط درست تنظیم نشه مطمئناً موفقیت ما درزندگی وکار به مشکل برمی خوره. وای بسا اصلاً موفقیتی تو کار نباشه!علی ایحال مصرف کردن ((نه)) و((بله)) کاری آسان ودرعین حال پیچیده است. کاربرد این دو واژه نقش پر اهمیتی درزندگی گویندگان آن وموقعیت های پیش آمده بازی میکنه.گاهی در زندگی ممکنه خوشبختی وبد بختی هردو پشت درب خانه شما اومده واز شما بخواد که بهشون بله یا نه بگید.
درک وبهره برداری صحیح وغلط از دو واژه ی ((نه)) و((بله)) درموقعیت های گوناگون سرنوشت ساز است .
نظر شما چیست ؟